امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 60
برچسب ها : حاج فردوسی, منهاج فردوسیان, رهبر معنوی, رسم الخط, سیروسلوک, سیر و سلوک, عرفان, نرم افزار, اپلیکیشن منهاج فردوسیان, اپلیکیشن حاج فردوسی, استاد اخلاق, استاد عرفان, درس اخلاق, معارف ناب, کمال واقعی, سعادت ابدی,
مژدهای به:
علاقهمندان به تکامل فردی؛
مشتاقان کمال واقعی؛
جویندگان سعادت ابدی؛
سالکان وادی سیر و سلوک؛
تشنگان معارف ناب اسلامی؛
خستگان صحراهای حیرت؛
پیکارکنندگان با نفس امّاره؛
لطمهخوردگان از وساوس شیطان؛
محرومان از استاد اخلاق و عرفان؛
نرمافزار «رهبر معنوی»، نشر آثار تربیتی «حاج فردوسی» منتشر شد.
لینک دانلود از سایت:
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 40
برچسب ها : حاج فردوسی منهاج فردوسیان رهبر معنوی سیروسلوک, سیر و سلوک, عرفان, نرم افزار, اپلیکیشن منهاج فردوسیان, اپلیکیشن حاج فردوسی, استاد اخلاق, استاد عرفان, درس اخلاق, معارف ناب, کمال واقعی, سعادت ابدی,
آنچه به عنوان نقد بر منهاج فردوسیان، گفته و نوشته شده یا گفته و نوشته خواهد شد، باید از فیلتری عبور داده شود که نُه «ت» را از آن حذف کند، سپس در باقیماندهی سخن یا نوشته، نگریسته شود، اگر چیزی باقی مانده بود، مورد ارزیابی قرار گیرد، پس اگر جوابش داده شده بود، معلوم میشود اشکالی قدیمی و کهنه است و جواب مجدد لازم ندارد. اما اگر جوابش داده نشده بود، معلوم میشود اشکال جدیدی است و جا دارد جواب داده شود.
و اما نُه «ت» که باید در اولین مرحله، از نقدهایی که بر نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان نوشته میشود، حذف گردد، به قرار زیر است:
اول: توهین؛ به معنی فحاشی است. عباراتی همچون به کار بردن نام حیوانات برای انسان. یکی از ابتداییترین حربههای منتقدینی که رذالت ذاتی و دنائت تربیتی دارند، دست انداختن به سلاح فحاشی است. کلمات رکیک و ناسزا که به نظر خودشان نقد است ولی در حقیقت، فحش است و زیبندهی اهل تقوا و طهارت نیست.
دوم: تحقیر؛ به معنی کوچک شمردن است. عبارتی که مشرکان و چندگانه پرستان به استاد اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میگفتند و قرآن کریم، چنین گزارش میدهد: «وَ إِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِن یتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا أَ هَذَا الَّذِی یذْکُرُ آلِهَتَکُمْ» (سورهی انبیاء، آیهی ۳۶) ترجمه: و کسانی که کافر شدند چون تو را ببینند، فقط به مسخرهات میگیرند [و میگویند] آیا این همان کس است که خدایانتان را [به بدی] یاد میکند؟
تحقیر در نقدها، به عبارات مختلفی رسوخ میکند، مثل این که میگویند: اینهمه عالم دینی و مرجع تقلید، نتوانستهاند نظام جامع تربیتی ارائه بدهند و یک نفر طلبهی معمولی توانسته است؟ فحوای این سؤال، تحقیر و کوچک شمردن مؤلف نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان است. این گزینه نیز از دیگر دستاویزهای منتقدین غیرمنصف و بیاخلاق است.
این افراد، بدون این که بدانند و متوجه باشند، شخصیتزده و شخصیتپرست هستند و نمیتوانند در کنار شخصیتهایی که در ذهنشان پروردهاند، کسی را قرار دهند که اساس آئینهایشان را باطل میشمارد و بر بافتههای صوفیانهی بزرگانشان میتازد.
سوم: تهمت؛ به معنی نسبت دادن امور غیرواقعی است. تهمت زدن، از حربههای منتقدین بیتقوا محسوب میشود. اینگونه منتقدین، با وارد کردن تهمتهایی مانند «ارتباط با بیگانگان»، «دریافت کمک مالی از وهابیها»، «عامل دشمن بودن برای ضربه زدن به اعتقادات مذهبی» میکوشند سرپوشی بر تهیدستی خودشان از ارائهی نقد مستند بگذارند. آن زمان که سند معتبری ندارند و نمیتوانند ارائه کنند و از سوی دیگر، در معرض زوال و فنا قرار میگیرند، ناگزیر، به افتراء و اتهامزنی، پناه میبرند.
پس هر گاه نقدی مشتمل بر اموری باشد که گوینده و نویسندهاش نتواند بر درستی و حقّانیت آن، سند و مدرکی ارائه کند، در این مقوله میگنجد و به عنوان «تهمت» خوانده میشود. تهمت، گناهی است که در روز قیامت، دامان این افراد را گرفته و رهیدنشان از جهنم و رسیدنشان به بهشت را سخت خواهد کرد. برخی افراد مغرض یا بیخبر، با دامن زدن به برخی شایعات، ناخواسته مبتلا به «تهمت» میشوند.
چهارم: تهدید؛ به معنی خط و نشان کشیدن است. یکی از آخرین حربههای کسانی که عاجز از ارائهی سند برای تهمتهایشان هستند، تهدید است. به عبارت دیگر، کسانی که دستشان از همه جا کوتاه شده و هیچ حرف ارزشمندی در نقد منهاج فردوسیان ندارند، تهدید میکنند. تهدیدهایی مانند این که «رسیدگی به منهاج فردوسیان را از راههای دیگر پیگیر هستیم» یا «از طریق وزارت فلان و ادارهی فلان پیگیری قانونی میکنیم» یا «پروندهای برای منهاج فردوسیان تشکیل شده و در حال جمعآوری مستندات قضایی برای مقابلهی جدّی هستیم» و مانند اینها.
با توجه به تهدیدهای فراوان و پی در پی از سوی افراد مختلف که هیچگاه منجر به هیچ نشده، این اطمینان حاصل آمده که «تهدید»، فقط نوعی اطفاء غضب است. یعنی وقتی دستشان به هیچ سند و مدرکی نمیرسد و هیچ کاری نمیتوانند انجام دهند، برای فرو نشاندن آتش خشم خود، تهدید میکنند؛ تهدیدهایی که هیچ وقت به جایی نرسیده و نخواهد رسید.
پنجم: تخمین؛ به معنی حدس و پیشگویی است. آخرین تکیهگاه منتقدین خام، پیشگویی انحراف برای منهاج فردوسیان است. اینان که چیزی در زمان «حال»، برای انتقاد و تخریب پیدا نمیکنند، دست به دامان پیشگویی در زمان «آینده» میشوند. پیشگوییهایی مانند این که: «منهاج فردوسیان در آینده، مانند شیخیه و بابیه و بهائیت خواهد شد» یا «حاج فردوسی در آینده ادعای امام زمانی خواهد کرد» یا «حاج فردوسی در آینده، ادعای دین جدید خواهد کرد».
تخمین نیز، حربهای دیگر از شکستخوردگان از ارائهی سند و مدرک است. این دسته از منتقدین، وقتی دستشان از سند و مدرک درست، خالی است، مجبورند توجه مخاطبشان را به آینده معطوف کنند و با کارشناس نشان دادن خود، پیش بینی خطرات مهم برای اسلام و مسلمین از ناحیهی نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان نمایند.
ششم: تشمیم؛ به معنی بو کشیدن است. یکی از مسخرهترین ابزار منتقدین خام، استفاده از تشمیم است. اینان با بو کشیدن، شروع به اظهار نظر کرده و وجود جنازه را گزارش میدهند. این افراد با عباراتی مانند: «بوی وهابیت میدهد»، «بوی انحراف میدهد»، «بوی مخالفت با فلان میدهد» قدرت شامهی خود را به رخ کشیده و به زبان بیزبانی، خود را چنان کارشناس متبحری قلمداد میکنند که با «بو کشیدن» به عمق مسأله آگاه شده و دیگران را هم بر حذر میدارند.
هفتم: تقطیع؛ به معنی بریدن و انتخاب گزینشی است. برخی از منتقدین که انتقادشان آمیخته با اغراض خاص است، دست به این امر ناپسند میزنند. اینان در نقدهای خود، بدون توجه به منابع متعدد و عبارات ناظر به یکدیگر، قسمتی از یک متن را گرفته و همان را پایهی اشکال و انتقاد خود قرار میدهند. قدرت این نوع از اشکالگیری و انتقاد، به قدری است که میتوان با استفاده از این روش، برشهایی از آیات قرآن را در مقابل تعالیم اساسی قرآن و سنت و عترت قرار داد. به عنوان مثال، از کنار هم قرار دادن این آیه که میفرماید: «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ» (سورهی ماعون، آیهی ۴) ترجمه: پس واى بر نمازگزاران. و این قسمت از آیه که میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَهَ» (سورهی نساء، آیهی ۴۳) ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید، به نماز نزدیک نشوید. میتوان نتیجه گرفت که نماز خواندن، امری نهیشده و ناپسند است! در صورتی که این نتیجهگیری مغرضانه، بر اثر تقطیع نابجا حاصل شده است.
این در حالی است که اگر آیهی اول را به همراه سه آیهی بعدش ببینیم، نتیجهی سخن، چیز دیگری میشود. قرآن کریم میفرماید: «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ * وَ یَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ » (سورهی ماعون، آیات ۴ تا ۷) ترجمه: پس وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غافلند، آنان که ریا میکنند و از [دادن] زکات [و وسایل و مایحتاج خانه] خودداری میورزند.
همچنین اگر تمام آیه را بنگریم، معنی آن تغییر میکند. قرآن کریم میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَهَ وَ أَنتُمْ سُکَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ» (سورهی نساء، آیهی ۴۳) ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید، در حال مستی [خوابآلودگی شدید] به نماز نزدیک نشوید تا زمانی که بدانید چه میگویید.
پس تقطیع سخن، نشان از غرضورزی منتقد یا عجلهی او دارد. قرآن کریم در نقد روش تقطیع میفرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ اللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا * أُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا * وَ الَّذِینَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ یُفَرِّقُواْ بَیْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ أُوْلَئِکَ سَوْفَ یُؤْتِیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ کَانَ اللّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا» (سورهی نساء، آیات ۱۵۰ تا ۱۵۲)
ترجمه: کسانی که به خدا و پیامبرانش کفر میورزند و میخواهند میان خدا و پیامبران او جدایی اندازند و میگویند ما به بعضی ایمان داریم و بعضی را انکار میکنیم و میخواهند میان این [دو] راهی برای خود اختیار کنند. آنان در حقیقت، کافرند و ما برای کافران عذابی خفتآور آماده کردهایم. و کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده و میان هیچ کدام از آنان فرق نمیگذارند به زودی [خدا] پاداش آنان را عطا میکند و خدا آمرزندهی مهربان است.
هشتم: تشبیه؛ به معنی چیزی را به چیز دیگر مانند کردن است. از دیگر دستاویزهای منتقدان برای نقدهای واهی به منهاج فردوسیان، تشبیه کردن آن به نظامهای فکری و تربیتی دیگر، بدون داشتنِ وجه تشابه درست است. مثلاً به صِرف این که در منهاج فردوسیان، بر روایات ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) تأکید و بنا میشود، آن را به «اخباریگری» تشبیه میکنند. یا به صِرف این که خواهان زدودن بدعتها و خرافات است، آن را به «وهابیت» مشابه میشمارند. یا به صِرف بیاعتمادی به فلسفه و عرفان مصطلح، آن را همانند «مکتب تفکیک» میپندارند. در حالی که نقاط افتراق منهاج فردوسیان با موارد شمردهشده، بیش از موارد اشتراک آن است که در جای خود، به تفصیل بیان شده است.
نهم: تمسخر؛ به معنی مسخره کردن است. این حربه، به تصریح قرآن کریم، از جاهلان است، آنجا که کلیم الله (علیهالسلام) میفرماید: «وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَهً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ» (سورهی بقره، آیهی ۶۷)
ترجمه: و هنگامى که موسى به قوم خود گفت: خدا به شما فرمان مىدهد که مادهگاوى را سر ببرید، گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟! گفت: پناه مىبرم به خدا که از جاهلان باشم.
پس کسانی که در نقد منهاج فردوسیان، به جای جواب منطقی و معتبر از آیات و روایات، دست به مسخره کردن میزنند، جاهلانی هستند که ارزش اعتنا نداشته و فقط باید از آنان روی برگردانید و از شرّشان به خدای تعالی پناه برد.
تذکر: نوشتهای که عنوان «نقد منهاج فردوسیان» را داشته باشد و خالی از این نُه «ت» باشد را نخواهید یافت یا بسیار به ندرت خواهید یافت. اگر گفتار یا نوشتاری باشد که از این نُه «ت» خالی باشد، معمولاً مشتمل بر اشکالات تکراری است. اشکالاتی که در طول این سالها، پاسخ کافی را دریافت کرده است و تکرار آن، فقط، نشان از بیاطلاعی اشکالکننده دارد.
اما اگر در صورت بسیار نادر، گفتار یا نوشتاری باشد که خالی از این نُه «ت» باشد و اشکال جدیدی را مطرح کند که تا کنون مطرح نشده و پاسخ داده نشده باشد، مورد استقبال ماست و از اشکالکننده با هدیهای تقدیر و تشکر خواهیم کرد.
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 32
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
باسلام خدمت حاج فردوسی
خداوند در سورهی مبارکهی تکاثر، آیهی شریفهی ۸ میفرماید: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» یعنی: سپس در آن روز (روز قیامت) از نعمتها سؤال خواهید شد.
۱ ـ منظور، چه نعمتهایی هست؟ مثلاً همسر خوب، فرزند صالح، خانهی وسیع، مرکب و غیره یا چنان که در حدیث از امام رضا (علیه السلام) آمده، سؤال از آب و نان و … از مردم قبیح است تا چه رسد به خداوند، بنا بر این، مراد از سؤال از نعمت، همان نعمت رهبرى معصوم است. (عیون الاخبار، جلد ۲، صفحهی ۱۲۹)
۲ ـ آیا با اعتقاد یافتن به قواعد نظری و عمل کردن به قوانین عملی منهاج فردوسیان، میتوان از پسِ جواب از نعمت رهبری معصوم بر آمد؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
۱. اگر الف و لام در «النعیم» را الف و لام استغراق بگیریم، آیه چنین معنی میشود: سپس حتماً حتماً حتماً پرسیده خواهید شد، آن روز از نعمتها.
در حالی که اگر منظور، فقط نعمت ولایت بود، باید میفرمود: ثم لتسئلن یومئذ عن النعمه. پس نمیتوان روایت امام رضا (علیهالسلام) را تفسیر قطعی آیه دانست بلکه یکی از مصادیق اتم و اکمل نعمت، نعمت ولایت اهل بیت (علیهمالسلام) است. اما هر آنچه اسم نعمت بر آن صدق کند، میتواند مورد بازخواست و پرسش قرار گیرد.
۲. بزرگترین نعمت الهی بعد از هدایت تکوینی، هدایت تشریعی است. یعنی بعد از این که خدای تعالی، در بندهاش ایجاد انگیزه برای رسیدن به تکامل و سعادت نمود، بزرگترین نعمت این است که او را با استادان راه کمال و سعادت، آشنا سازد. پس کسی که دیدگاههایش را مطابق دیدگاههای استادان راه کمال و سعادت نماید و اعمالش را چنان که آن بزرگواران فرمودهاند، تنظیم نماید و فرمان آنان را مراعات کند، شکر واقعی نعمت ولایت را بجا آورده است. در غیر این صورت، با ادعا کردن و خود را سینهچاک ایشان نشان دادن، بدون اعتقاد و عمل بر طبق نظر آنان، شکر این نعمت عظیم، به جای آورده نشده و فردای قیامت، مورد بازخواست و عتاب الهی خواهد بود.
موفق باشید
حاج فردوسی
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 48
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
سلام علیکم
منبریها هر وقت بخواهند از فضایل و خصوصیات امام علی (علیهالسلام) بگویند، یک مطلب را همیشه میگویند و آن هم این که غذای امام علی (علیهالسلام) نان و نمک بوده است. حال بفرمایید:
۱. حقیقت مطلب چیست؟
۲. چطور با این همه توصیههایی که در بخش خوراکیهای منهاج فردوسیان از جانب کسی چون امام علی (علیهالسلام) به ما رسیده، خود آن بزرگوار رعایت نمیکردند؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
برای رسیدن به جواب، به چند مطلب توجه نمایید:
اولاً: معلوم نیست که آن حضرت، تمام دوران زندگیشان فقط با نان و نمک به سر میکردند، بلکه ظاهراً فقط در دوران حکومتشان که کمتر از پنج سال بود، چنین سیرهای داشتند.
ثانیاً: دوران آن حضرت، از نظر وضع معیشت غالب مردم، دوران سختی بود و دو طبقهی خیلی سیر و خیلی گرسنه ایجاد شده بود، آن حضرت برای همدردی با طبقهی خیلی گرسنه، چنین سیرهای داشتند.
ثالثاً: در میان خود ائمه، آن حضرت در زهد و عبادت و ریاضت نفس، مثالِ دست نیافتنی بودند.
رابعاً: عمدهی توصیههای خوراکی، از امام صادق (علیهالسلام) رسیده است و بیشتر آنچه از امیر المؤمنین (علیهالسلام) به ما رسیده، توصیه به نخوردن و زهد و قناعت است.
خامساً: این گونه گزارشات، فعل معصوم است و همچنان که در کتاب اصول استجماع منهاج فردوسیان بررسی کردیم، چنین رفتارهایی برای ما، پیام تربیتی ندارد.
موفق باشید
حاج فردوسی
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 34
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
با سلام خدمت تمام عزیزانی که هدفشان ترویج دین محمدی و نشر معارف اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) است.
بیشک هدفتان والا و راهتان مقدس و در خور ستایش است اما رعایت چند نکته در این برنامه، حائز اهمیت است که بنده به صورت گذرا اشاره مینمایم.
الف) دعایی که بر روی صفحهی سایت به عنوان دعای منهاج فردوسیان آمده است در هیج کدام از منابع شیعی به عنوان دعا ذکر نشده و اگر بیان این دعا به قصد ورود نبوده خواهشمند است این نکته را تبیین فرمایید که این دعا، دعای معصوم نبوده و چه بهتر که منهاجیون دعاهایی را خواستار باشند که متنشان نیز قول معصوم باشد همچون دعاهای صحیفهی سجادیه.
ب) هر گونه اصطلاحسازی در متن دین، زیبندهی منهاجیون که خود را مقلد سیرهی حضرات معصومین میدانند نیست. این که ائمه (علیهم السلام) را به عنوان «استاد» خطاب میکنید برگرفته شده از روایت معصومین است!؟ چه بهتر همان القابی که حضرات معصومین (علیهم السلام) دارا بودند، ورد زبان منهاجیون باشد. با جعل اصطلاح ممکن است نا اهلان و نابخردان به شما خرده بگیرند و بگویند تفاوت منهاجیون با فرق منحرفه و ضالهی صوفیه و فلاسفه چیست؟ آنان نیز جعل اصطلاح میکنند.
ج) اینکه در نظراتتان فرمودید عزاداری، تنها برای حضرت سید الشهداء (علیه السلام) در روایات تأکید شده سخن صحیحی نیست چرا که در کتاب شریف من لایحضره الفقیه روایاتی با این مضمون آمده است:
ـ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع یُصْنَعُ لِلْمَیِّتِ مَأْتَمٌ ثَلَاثَهَ أَیَّامٍ مِنْ یَوْمَ مَاتَ.
ـ وَ أَوْصَى أَبُو جَعْفَرٍ ع بِثَمَانِمِائَهِ دِرْهَمٍ لِمَأْتَمِهِ وَ کَانَ یَرَى ذَلِکَ لِلسُّنَّهِ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ اتَّخِذُوا لآِلِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ طَعَاماً فَقَدْ شُغِلُوا.
ـ وَ أَوْصَى أَبُو جَعْفَرٍ ع أَنْ یُنْدَبَ فِی الْمَوَاسِمِ عَشْرَ سِنِینَ.
طبق روایات میتوان اینگونه جمعبندی کرد که عزاداری برای اهل بیت، سنتی است که خود اهل بیت بر آن تأکید داشتهاند.
بسیار خوشحال می شوم در صورت پاسخ به هرکدام از موارد فوق الذکر، پاسختان را در سایت بیان فرمایید.
و السلام علی من اتبع الهدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
جواب الف: دعا، از مقولههایی است که هم در قرآن کریم آمده و هم در بیان استاد اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و عترت طاهره (علیهمالسلام) ولی در عین حال، اجازه دادهاند که خواستههای خود را نیز به زبان بیاوریم، هر چند در ادعیهی قرآن و سنت و عترت نباشد. روی همین اصل است که برخی علمای عظام، اقدام به تنظیم دعاهایی کرده و به یادگار گذاشتهاند، مانند دعای توسل معروف و دعای توسل خواجه نصیر و برخی دعاهای اقبال که از انشائات جناب سید بن طاووس (ره) است.
پس دعای معروف به «دعای منهاج فردوسیان»، گر چه به صورت مجموعی از قرآن و عترت نیست ولی فرازهایی از آن، برگرفته از ادعیهی مأثوره است و در قسمتهای دیگرش نیز، مجوز کلی برای انشاء دعا، عنایت فرمودهاند.
جواب ب: این که چرا آن بزرگواران که استادان حقیقی بشر به سوی سعادت و کمال هستند را به عنوان «استاد» میخوانیم، در کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» به صورت مبسوط، شرح داده شده است. شایسته است به آنجا مراجعه فرمایید.
البته، این که نااهلان و نابخردان بر ما خرده بگیرند، سخن درستی است و بارها خرده گرفتهاند، ولی توجه داشته باشید که نمیتوان پیریزی نظام جامع تربیتی را به رضایت چند نابخرد و سطحینگر پیوند زد. آنچه بر ماست، ارائهی آسان و صحیح معارف الهی بر مبنای کتاب و سنت و عترت میباشد و آنچه از سادهلوحان خشک مقدس انتظار میرود، ایراد گرفتنهای ناوارد است.
جواب ج: سعی کردیم عبارات کتاب «قواعد نظری منهاج فردوسیان» و کتاب «قوانین عملی منهاج فردوسیان» را دقیق بنویسیم و از اصحاب منهاج فردوسیان نیز میخواهیم که دقت را همیشه لحاظ کنند. تنها و تنها عزایی که مشمول «تأکید» حضرات اهل بیت (علیهمالسلام) قرار گرفته، عزای حضرت سید الشهداء (علیهالسلام) است. هیچ عزاداریای مورد تأکید نیست هر چند یک یا دو روایت در بارهاش آمده باشد.
این که شما از روایات فوق، تأکید بر عزاداری اهل بیت طاهرین (علیهمالسلام) را برداشت میکنید، ناشی از ناآشنایی با بحث «تأکید» و انواع و اقسام و حدود و شرایط آن است. شایسته است برای آشنایی با مبحث «تأکید»، به کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان» مراجعه نمایید تا با جایگاه ارزشمند تأکید و انواع و اقسام آن، به درستی آشنا شوید.
موفق باشید
حاج فردوسی
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 68
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
سلام
آیا مطلبی که در ادامه تقدیم میکنم، صحت دارد؟
جوان کافری عاشق دختر عمویش شد، عمویش پادشاه حبشه بود. جوان رفت پیش عمو و گفت: عمو جان من عاشق دخترت شدهام، آمدم برای خواستگاری. پادشاه گفت حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است. گفت عمو هر چه باشد من میپذیرم
شاه گفت: در شهر بدیها (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو، جوان گفت عمو جان این دشمن تو اسمش چیست، گفت اسم زیاد دارد ولی بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب میشناسند جوان فوراً اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدیها شد. به بالای تپهی شهر که رسید دید در نخلستان، جوان عربی در حال باغبانی و بیل زدن است. به نزدیک جوان رفت. گفت: ای مرد عرب تو علی را میشناسی؟ گفت: تو را با علی چه کار است؟ گفت: آمدهام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است.
گفت: تو حریف علی نمیشوی. گفت: مگر علی را میشناسی؟
گفت: بله من هر روز با او هستم و هر روز او را میبینم. گفت: مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم؟! گفت قدی دارد به اندازهی قد من، هیکلی همهیکل من. گفت: خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست. مرد عرب گفت: اول باید بتوانی مرا شکست بدهی تا علی را به تو نشان بدهم. خب چه برای شکست علی داری؟
گفت: شمشیر و تیر و کمان و سنان. گفت: پس آماده باش، جوان خندهی بلندی کرد و گفت: تو با این بیل میخواهی مرا شکست دهی؟ پس آماده باش. شمشیر را از نیام کشید. گفت: اسمت چیست؟ مرد عرب جواب داد: عبدالله. پرسید: نام تو چیست؟ گفت: فتاح، و با شمشیر به عبدالله حمله کرد. عبدالله در یک چشم به هم زدن، کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد و با خنجر خود جوان خواست تا او را بکشد که دید جوان از چشمهایش اشک میآید. گفت: چرا گریه میکنی؟ جوان گفت: من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد، حالا دارم به دست تو کشته میشوم. مرد عرب، جوان را بلند کرد، گفت: بیا این شمشیر، سر مرا برای عمویت ببر. گفت: مگر تو کی هستی؟ گفت: منم اسدالله الغالب علی بن ابیطالب، که اگر من بتوانم دل بندهای از بندگان خدا را شاد کنم، حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود. جوان، بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت من میخواهم از امروز، غلام تو شوم یا علی. پس فتاح شد قنبر غلام علی بن ابیطالب.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
سندی برای این مطلب که بیشتر شبیه افسانهها و اسرائیلیات است، نیافتم. قطعاً این مطلب، در منابع معتبر روایی شیعه نیامده است ولی احتمال دارد در تاریخ آمده باشد که من از منبع و سند آن بیاطلاعم.
جدا از بحث سند و به فرض این که این افسانه را صحیح السند بدانیم، چند اشکال در محتوا دارد که به طور خلاصه عرض میکنم:
اول: پادشاه حبشه، به چه جهت باید دشمن امیر المؤمنین (علیهالسلام) باشد به حدی که مهریهی دخترش را سر نازنین آن حضرت قرار دهد؟
دوم: وقتی قرار شد قنبر، نخست با آن حضرت کشتی بگیرد و سپس علی بن ابیطالب را به او معرفی کنند، چرا وقتی حضرت بر او غالب شده و بر سینهاش نشستند، خواستند او را بکشند؟ به چه جرمی؟
سوم: کسی که اندکی عقل داشته باشد، حاضر نیست سرش را بدهد که کسی به معشوقش برسد، چطور رئیس العقلاء چنین خبطی مرتکب شود؟
چهارم: کسی که اندکی با شرع انور آشنا باشد، میداند که مسلمان معمولی اجازه ندارد برای رسیدن یک جوان مسلمان به معشوقهاش، سرش را فدا کند، چطور امام المتقین و امیر المؤمنین چنین کاری انجام میدهد؟ چطور برای یک جوان کافر؟
پنجم: امام معصوم که ولی خداست، «ثار الله» است. در زیارت حضرت سید الشهداء (علیهالسلام) عرض میکنیم: «السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره». ثار الله یعنی کسی که خدای تعالی خونخواه اوست. یعنی خون ولی خدا ـ همچون مردم عادی ـ به فرزندانش به ارث نمیرسد، بلکه به خدای تعالی میرسد. لذا امام مجتبی (علیهالسلام)، ابن ملجم (لع) را نبخشیدند زیرا خونی به گردن داشت که حق خدا بود. پس چطور چنین خون با عظمتی، برای رسیدن جوانکی کافر به معشوقهی کافرش ریخته شود و به هدر رود؟!
نتیجه: هر چند برخی سادهلوحان، میکوشند با بافتن چنین افسانههایی، چهرهای عاطفی و احساسی از آن حضرت ترسیم کنند، ولی باید توجه داشت که اشکالات کلامی و فقهی متعددی بر چنین افسانههایی بار میشود و ضررش، چندین برابر از منفعتش بیشتر است. امید است خدای تعالی، با اعطای بصیرت به رهپویان راه تکامل و سعادت، آنان را بر اعتقاد و عمل به «منهاج فردوسیان» یاری بفرماید.
موفق باشید
حاج فردوسی
امتیاز بدهید :
موضوع : | بازدید : 5162
برچسب ها : حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,